خط رو خطهای پیام نور قم
هو الطیف
مطلب اول :
همانطور که در پست پیش برایتان قرار داده بودم به زودی آدرس این وبلاگ به دست جناب احمدی نژاد خواهد رسید ، ما بر آن شدیم تا در قالب نامه ای بر روی وبلاگ مشکلاتمان را به گوش ایشان برسانیم ، از شما بازدید کننده عزیز هم در خواست داریم چنانچه مطلبی به ذهنتان میرسد که در رفع مشکلات دانشگاه کمک خواهد کرد در قسمت نظر بدهیدها قرار داده تا در نامه مورد استفاده قرار گیرد.
مطلب دوم:
اما مطلب دوم در مورد پس لرزه های جلسه کذایی با (مثلا) ریاست دانشگاه :
رودررو قرار گرفتن تشکل بسیج با انجمن های علمی . گویا در پی اتفاقات 29 فروردین و تشکیل جلسه فوری ، مسئولین دانشگاه به این نتیجه می رسند که بی نظمی آنروز و یا به قول خودشان توهین ها و تحقیرهای آن روز به دلیل وحدت بین تشکل بسیج با اعضای انجمن های علمی بوده پس در نهایت در جهت شکاف بین این دو تشکل اقدام می کنند ، اولین اقدام : به ما اعلام شد چنانچه قصد اردوی خارج از شهر را دارید باید چند نفر از اعضای فعال بسیج دانشگاه را به عنوان ( نگهبان ، کمیته ایی ، پلیس 110 یا شایدم گماشته ) همرا با خود ببرید و این یعنی له کردن انجمن های ( مثلا ) علمی و یا وقتی معترض به جلسه آنروز با دکتر شدیم بلافاصله گفتند کار بسیج بوده و ما هیچ دخالتی نداشتیم و این در حالی است که تلاش تمام مسئولین سایر دانشگاهها در جهت وحدت این تشکلهاست نه شکاف بین آنها . اما به هر حال هرچی نباشه ما دانشجوییم و این توطئه ها رو هرچند ماهرانه طراحی شوند خنثی می کنیم و اجازه عملی شدن به آن را نخواهیم داد ( تا چشاشون دراد )
مطلب سوم :
چند روزی بود که وقتی وارد دانشگاه می شدیم چیزی توجهمان را جلب می کرد و آن تبلیغ خرید فرم عینک بود وقتی کنجکاو شدیم و قضیه را پرس و جو کردیم متوجه شدیم بله !! همه چیز زیر سر جناب پاکدامن است . ایشان در عوض دریافت پول اقدام به تبلیغ فروش عینک کردند ، اما خدا می داند که چقدر پول بابت این موضوع دریافت کردند ، وقتی متوجه شدیم قضیه چیه حسابی دلمان گرفت من یاد روزی افتادم که جناب مصطفوی تازه مدیر فرهنگی شده بودند ، برای فروش نشریمون چندین بار پله های ساختمان 1 رو بالا و پایین رفتم تا فقط به من اجازه بدهند میز فروش را زیر سایه بگذارم . یادم افتاد با کلی فاکتور خرید توی دستم دنبال جناب مصطفوی برای یه امضا می دویدم ، از امور مالی به فرهنگی و از فرهنگی به امور مالی ، دست آخر هم ترجیح دادم فاکتورها رو داخل کیفم بگذارم و مؤدبانه و بدون تحقیر خودم هزینه ها رو پرداخت کنم!!!!!!!!!!!